شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

تکیه بر کعبه بزن

جمعه‌ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی‌تو چندی‌ست که در کار زمین حیرانم
مانده‌ام بی‌تو چرا باغچه‌‌ام گل دارد

شاید این باغچه دَه قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده، زمین شوق تکامل دارد

جمکران نقطۀ امید جهان شد که در آن
هرچه دل، سمت خدا دست توسل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها
تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد