شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

حرم خدا حرم شد

امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم یار محترم شد

کعبه شده محو و مات و مدهوش
دیوار ز هم گشوده آغوش

هر قطعۀ سنگ، کوه طوری‌ست
هر نخلۀ خشک، نخل نوری‌ست

در زمزمه‌های آب زمزم
آوای علی علی‌ست هر دم

ای هجر، شب وصال تبریک
مجد و شرف و جلال تبریک

هر ریگ روان شده ثناگو
با ذکر علی علی علی هو

سر زد ز صفا صفای مطلق
ای مروه بگو علی علی حق

حوران همه جان به کف نهادند
در پشت مقام ایستادند

ای کعبه زهی زهی سعادت
میلاد تو شد از این ولادت

ای کعبه سعادتت مبارک
ای بیت، ولادتت مبارک

بر خویش ببال مام کعبه
طفل تو بُود امام کعبه

دلبند تو پیر کائنات است
طفل تو امیر کائنات است

روزی که نبود نام هستی
می‌کرد علی خداپرستی

از صبح ازل علی، علی بود
پیوسته به هر ولی، ولی بود

در بود و نبود مقتدا بود
او بود و محمد و خدا بود

ای نفس رسول و جان قرآن
ای دست خدا، زبان قرآن

خورشید بلند بام کعبه
از صبح ازل امام کعبه..

تو احمد و احمد است حیدر
یک روح که دیده در دو پیکر؟

گفتار همارۀ تو تنزیل
شاگرد قدیمی تو جبریل

در لیلۀ قدر، قدر قدری
در صحنۀ بدر، بدر بدری

میدان نبرد پای‌بستت
شمشیر نیازمند دستت

تو قلۀ عرش را امیری
یا همدم کودک صغیری؟

غیر از تو که، ای خدای را شیر
بخشیده به خصم خویش شمشیر؟

در مُلک وسیع حق امامی
با پیر فقیر هم کلامی

با آن‌که امام جمع بودی
در بزم فقیر، شمع بودی

تو مالک عرش در زمینی
حیف است میان ما نشینی

در عرش امام آفتابی
در فرش چرا ابوترابی؟

ای قلب تو خانۀ محمد
جای تو به شانۀ محمد

تو بت‌شکن و خداپرستی
بر شانۀ وحی بت شکستی

ای پشت سرت دعای کعبه
ای بت‌شکن خدای کعبه

ای مهر تو لطف بی‌نهایت
توحید و نبوت و ولایت

روزی که نه آب و نه گِلم بود
جای تو به خانۀ دلم بود

با مهر تو روی خود نمودم
با مهر تو چشم خود گشودم

دل را به ولات زنده کردم
گه گریه و گاه خنده کردم..

هر شب که به گاهواره خفتم
تا صبح علی علی شنفتم

عمری به محبتت اسیرم
تا با تو بمانم و بمیرم

ای مهر تو بود و هست میثم
فردا تو بگیر دست میثم