شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

خاک باران‌خورده

هر چقدر این ‌خاک، باران‌خورده و ‌تر می‌شود
بیشتر از پیش‌تر جانش معطر می‌شود

این حریم آسمانی گنبدش فیروزه‌ای‌ست
روز و شب مفروش با بال کبوتر می‌شود

هر رواقش آینه در آینه نور است، نور
صحن در صحنش صلات ظهر، ‌محشر می‌شود

دل تمنا می‌کند «باب الکرم» را، عاقبت،
با امام مجتبی، اینجا مُیسّر می‌شود

«قال باقر»، «قال صادق» می‌نشیند بر زبان
دور تا دور حرم یک روز، منبر می‌شود

کربلا هم می‌رسد اینجا لبی را تر کند
طرح سقاخانه‌ها روزی مُقدّر می‌شود

روضه‌خوان اینجا نشسته روضه‌خوانی می‌کند
در دلم تازه غم و اندوه مادر می‌شود