شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

دلشوره‌های اربعینی

می‌میرم از دلشوره‌های اربعینی
از حسرت و دلتنگی و غربت‌نشینی

بالی برای پر زدن سویت ندارم
حتی زمین‌گیرم در این مرز زمینی

«یا مونسَ کلِ غریبِ» اهل عالم
امکان ندارد حال و روزم را نبینی

تو با خبر از حال و روز دردمندان
تو با یتیمان و غریبان هم‌نشینی

حالا یتیمی آمده با دل‌پریشی
حالا غریبی آمده با دل‌غمینی

بشنو صدای از نفس افتاده‌ای را
جز تو ندارم من امیرالمؤمنینی

امشب ببر دل را به پابوس ضریحت
عاشق چه می‌خواهد به غیر از خوشه‌چینی

امشب خبرهایی‌ست در صحن و سرایت
امشب حسن‌زاده‌ست مهمان امینی