شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

راهی حرم

باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بی‌خبر ماندم
عاشقانت زیارتت کردند
من ولی باز پشت در ماندم...

دیدن تو به من نمی‌آید
تو کجا و نگاه هر جایی
من اگر آنچه خواستی باشم
تو سراغم به خواب می‌آیی؟...

خواستم تا ببینمت در خواب
به نگاهم اجازه داده نشد
خواستم تا به کربلا بروم
با رفیقان خود پیاده، نشد!

بین آن کاروان و جمعیت
چه کسی با تو هم‌قدم شده است؟
خوش به حال کسی که با گریه
با شما راهی حرم شده است

در حرم روضه‌خوان خودت هستی
روضهٔ کاروان جان بر لب
بین روضه بلند می‌گویی:
به فدای تو عمه‌جان زینب...