زیارت

ز نینوای تو رفتم چو نی، نوا کردم
چنان که بادیه‌ها را چو نینوا کردم

به هر کجا که نشستم گریستم ز غمت
به هر طرف که دویدم تو را صدا کردم

ز خارهای مغیلان بپرس کز داغت
چقدر اشک فشاندم، چه ناله‌ها کردم

طواف پیکر بی‌سر به زیر خنجرها
زیارت سرِ بی‌تن به نیزه‌ها کردم

نتیجه دادن خونت به عهدهٔ من بود
که صبر کردم و بر عهد خود وفا کردم

تو خواستی به نماز شبت دعا گویم
تو را به جان تو در هر نفس دعا کردم

به نیزه، خواندنِ قرآنِ تو رُبود دلم
اگرچه سوختم از غم ولی صفا کردم

به دست بسته بسی تازیانه خوردم تا
طناب ظلم ز دست سکینه وا کردم...