شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

فرشته صبر

زینب فرشته بود و پرخویش وا نکرد
این کار را برای رضای خدا نکرد

پر می‌گشود اگر، همه را باد برده بود
سیمرغ بود و جلوۀ بی‌انتها نکرد

این کربلا چه بود که جز این مسافرت
او را ز جان عزیزتر خود جدا نکرد...

یاد رقیه حرف گلوگیر زینب است
حرفی که تار صوتی او خوب ادا نکرد

آری غذا نداشت ولی در تمام راه
یک‌بار هم نماز شبش را قضا نکرد

بیگانه بر غریبی زینب سلام کرد
کاری که هیچ رهگذر آشنا نکرد