شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

مرور عطش

عمری به جز مرور عطش سر نکرده‌ایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکرده‌ایم

دریا! از آن غروب که سر داده‌ای به خاک
خاکی نمانده است که بر سر نکرده‌ایم

ای گل چه زود رفتی از این باغ، ما هنوز
خود را به زیر پای تو پرپر نکرده‌ایم...

غیر از حدیث پیرهنت هر که هر چه گفت
باور کن ای عزیز که باور نکرده‌ایم