شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

پیام‌آور خون شهدا

مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند
در همان گوشۀ گودال فدایم کردند

دوستانم که نبودند بگریند به من
دشمنانم همگی گریه برایم کردند

هر کجا خواستم از پای درافتم دیدم
کودکان دست گشودند و دعایم کردند

خجلم از تو که گم گشته امانت‌هایت
بر سر خار دویدند و صدایم کردند

گریه‌ها داشتم از دوری روی تو ولی
خنده‌ها بود که بر اشک عزایم کردند

همرهانم که گرفتند غبار از محمل
همه در خاک فتادند و رهایم کردند

تا دم مرگ طرفدار تو بودم ای دوست
دشمنان یکسره تحسین به وفایم کردند

این اسارت همه جا عزّت من بود حسین
که پیام آور خون شهدایم کردند...