شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

چه مضمون غریبی!

پیچیده در این دشت، عجب بویِ عجیبی
بوی خوشی از نافۀ آهوی نجیبی

یا قافله‌ای رد شده بارش همه گلبرگ
جامانده از آن قافله عطر گل سیبی...

کی لایق بوی خوشی از کوی بهشت است
جانی که از این عطر نبرده‌ست نصیبی

این گل، گل صد برگ، نه هفتاد و دو برگ است
لب‌تشنه و تنهاست، چه مضمون غریبی...

پیران همه رفتند، جوانان همه رفتند
جز تشنگی انگار نمانده‌ست حبیبی

گاهی سر نی بود و زمانی تهِ گودال
طی کرد گل من، چه فرازی چه نشیبی!