«صبح نزدیک است» پیغامی چنین آورده بود
قاصدی که آسمان را بر زمین آورده بود
در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
الشام...الشام...الشام... غربتشمار شهیدان
اندوه... اندوه... اندوه... ای شام تار شهیدان
هر آب که جاری اَست چون خون سرخ است
هر شاخه که سبز بود، اکنون سرخ است