چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را
که از ما وام میگیرند آیین تماشا را
دریغ است در آرزو ماندن ما
خوشا از لب او، فراخواندن ما
در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
بخوان از چهرۀ طفلانم اینک مشق غربت را
بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما