گمان مبر که پریشان، گمان مبر که کمیم
برای کشتنتان همصدا و همقسمیم
فکر کردی که نمانده دل و... دلسوزی نیست؟
یا در این قوم به جز دغدغهٔ روزی نیست؟
عشق بیپرواست، بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم
گرد و خاکی کردی و بنشین که طوفان را ببینی
وقت آن شد قدرت خون شهیدان را ببینی
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
از مکه خبر آمده داغ است خبرها
باید برسانند پدرها به پسرها
دیدم به خواب آن آشنا دارد میآید
دیدم كه بر دردم دوا، دارد میآید
الشام...الشام...الشام... غربتشمار شهیدان
اندوه... اندوه... اندوه... ای شام تار شهیدان