مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟
که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا
زهی بهار که از راه میرسد، اینبار
که ذکر نعت رسول است بر لب اشجار
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
خدا جلال دگر داد ای امیر تو را
که داد از خم کوثر، میِ غدیر تو را
این کیست که آقای جوانان بهشت است؟
نامیست که بر کنگرۀ عرش نوشته است