سحر که چلچلهها بال شوق وا کردند
سفر به دشت دلانگیز لالهها کردند
میرسد باز به گوش دل ما این آواز
چه نشستید که درهای عنایت شد باز
الا که مقدم تو مژدۀ سعادت داشت
به خاکبوسی راهت فرشته عادت داشت
ای ز دیدار رخت جان پیمبر روشن
دیدۀ حقنگر ساقی کوثر روشن
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود