تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
بر عهد خود ز روی محبت، وفا نکرد
تا سینه را نشانهٔ تیر بلا نکرد
بگو که یکشبه مردی شدی برای خودت
و ایستادهای امروز روی پای خودت
دُرّ یتیمم و به صدف گوهرم ببین
در بحر عشق، گوهر جانپرورم ببین
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یکدم سپر شوند برای برادرش