سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
گلهای عالم را معطر کرده بویت
ای آن که میگردد زمین در جستجویت
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
باران ندارد ابرهای آسمانش
باران نه اما چشمهای مهربانش...
این كیست از خورشید، مولا، ماهروتر
بیتابتر، عاشقتر، عبدالله روتر
دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار
دادهست تکیه مادر هستی به دیوار