به قرآنی که داری در میان سینهات سوگند
که هرگز از تو و از خاندانت دل نخواهم کند
این اشک رهایت از دل خاک کند
بالت بدهد راهی افلاک کند
هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به سویم
میتوانم از همین جا عطر صحنت را ببویم
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد