کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
اجل چون سایهای دور و برش بود
و شمشیر بلا روی سرش بود
این روزها پر از تبِ مولا کجاییام
اما هنوز کوفهای از بیوفاییام
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی