قسم به ساحتِ شعری که خورده است به نامم
قسم به عطر غریبی که میرسد به مشامم
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
این روزها پر از تبِ مولا کجاییام
اما هنوز کوفهای از بیوفاییام
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود