زخم ارثیست که در سینۀ ایرانیهاست
کشورم پر شده از داغ سلیمانیهاست
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
بر مزاری نشست و پیدا شد
حس پنهان مادر و فرزند
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری