پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
بیا باران شو و جاری شو و بردار سدها را
به پیکارِ «نخواهد شد» بیاور «میشود»ها را
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
نمی ز دیده نمیجوشد اگرچه باز دلم تنگ است
گناه دیدۀ مسکین نیست، کُمیت عاطفهها لنگ است
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
پرواز آسمانی او را مَلک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود