هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
قد برافرازید! یک عالم شقاوت پیش روست
پرده بردارید! صد آیینه حیرت پیش روست
چرا چون شعله در شولای تن بر خویش پیچانی؟
به آن موجی که از دریا جدا افتاده میمانی
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
اشک غمت ستارۀ هفت آسمان، بلال!
در آسمان غربت مولا بمان! بلال!
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
ای زندۀ نماز و شهید دعا علی
ای جلوۀ جمال تو نور خدا علی
دلم مشتاق پرواز است تا این مشت پر ماندهست
نگاهم كن، برایم نیمهجانی مختصر ماندهست