تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
گم کرده چنان شبزدگان فردا را
خفتیم دو روزه فرصتِ دنیا را
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست