سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت