فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است