بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند