یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
نام گرامیاش اگر عبدالعظیم بود
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود
بی نور خدا جهان منّور نشود
بی عطر محمّدی معطّر نشود
چشمان جهان محو تماشایت بود
ایثار چکیدهای ز تقوایت بود
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
چون سرو همیشه راست قامت بودی
معنای شرافت و شهامت بودی
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
ای آنکه نور عشق و شرف در جبین توست
روشن، سرای دل ز چراغ یقین توست
شبنشینانِ فلک چشم ترش را دیدند
همهشب راز و نیاز سحرش را دیدند
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
عجب فضائل عرشی، عجب کمالی داشت
چه قدر و منزلت و جلوه جلالی داشت