نگاهم در نگاه شب، طنینانداز غوغاییست
کمی آنسوتر از شبگریههایم صبح فرداییست
ببین که بیتو نماندم، نشد کناره بگیرم
نخواستم که بیفتد به کوره راه، مسیرم
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود