وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود