هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را