از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
اگر چه خانه پر از عکس و نام و نامۀ توست
غریب شهری و زخمت شناسنامۀ توست
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی