چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم