نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
او غربت آفتاب را حس میکرد
در حادثه، التهاب را حس میکرد
مهمان ضیافت خطر هیچ نداشت
آنگاه که میرفت سفر هیچ نداشت
خونین پَر و بالیم؛ خدایا! بپذیر
هرچند شکستهایم، ما را بپذیر
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
آیینه و آب، حاصل یاد شماست
آمیزۀ درد و داغ، همزاد شماست