یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
دلا غافل ز سبحانی، چه حاصل؟
مطیع نفس و شیطانی، چه حاصل؟
خدایا! داد از این دل، داد از این دل
که یکدم مو نگشتُم شاد از این دل
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید