باران شده بر کویر جاری شده است
در بستر هر مسیر جاری شده است
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم
با ذكر یا كریم همه یاكریمها
خواندند با تو یا علی و یا عظیمها
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم