بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم