آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
روزی که عطش به جان گلها افتاد
از جوش و خروش خویش، دریا افتاد
تو با آن خستهحالی برنگشتی
دگر از آن حوالی برنگشتی
دریا بدون ماه تلاطم نمیکند
تا نور توست، راه کسی گم نمیکند
با ذكر یا كریم همه یاكریمها
خواندند با تو یا علی و یا عظیمها