باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش