چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
زمان چه بیهدف و ناگزیر در گذر است
زمان بدون شما یک دروغ معتبر است!
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش