اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش