آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
ای خاک ره تو خطّۀ خاک
پاکی ز تو دیده عالم پاک
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
چشمۀ خور در فلک چارمین
سوخت ز داغ دل امّالبنین
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
گر سوى ملک عدم باز بیابى راهى
شاید از سرّ وجودت بدهند آگاهى
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی
دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند
از نمکین کلامِ خود حقِ نمک ادا کند