شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
علی زره که بپوشد، همینکه راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید