شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست