شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر