تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری