گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند