تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
اَلسَّلام ای سایهات خورشید ربّ العالمین
آسمانِ عزّ و تمکین، آفتاب داد و دین
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد