گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد