چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
سلطان ابوالحسن، علی موسی، آنکه هست
گلْمیخِ آستانهٔ او ماه و آفتاب
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
دلبستگىست مادر هر ماتمى كه هست
مىزايد از تعلق ما، هر غمى كه هست
در هيچ پرده نيست، نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالیست جای تو